+قراره مناجات شعبانیه رو با هم بخونیم. یکم یکم. اگه راهنمای دلبری با دعای کمیل رو خوندید، می‌دونید قضیه چیه. اگه نخوندید هم در طول مسیر متوجه می‌شید به طور کلی. اگر هم خواستید، چسبک راهنمای دلبری اون گوشه است برید از گام اول شروع به خوندن کنید. مثل راهنمای دلبری قصه نداره به واقع. فقط قراره هرروز یه کوچولو حرف عاشقونه بزنیم. همین. هرروز یکی دو فراز کوچیک از مناجات شعبانیه رو می‌گذارم و کنارش یک‌کمی هم حرف می‌زنم براتون. 

نکته‌ی بسیار مهم: اون چیزی که من پای هرعبارت عربی مناجات می‌نویسم، حرف‌های دلم، زاویه‌ی نگاهم یا برداشتم از اونه. نه ترجمه یا تفسیر اثر. فلذا هر کدوم رو خواستید برید سراغ عالمش. 

+حدود بیست روز روال همینه. 

+ اندازه‌ی متن‌های هرروز کمه، چون هم‌زمان توی اینستاگرامم هم استوری می‌کنم و خب خیلی می‌شد. به علاوه بیشتر خوش می‌گذره اینجوری. منم تمرین می‌کنم انقدر طویله ننویسم.

همین دیگه. 

نه.

+ این مقدمه خیلی آشفته است چون از نظر روحی آشفته‌ام و اضطراب توی گلومه دائم و اگه همین الان که ایده به سرم زده با سرعت پست نکنم می‌زنه به سرم که بی‌خیالش بشم و خب نمی‌خوام. و توروخخدا نقد هم نکنید خیلی. الان توان انتقادپذیربودن ندارم. فقط می‌خوام خوش بگذره. 

خداحافظ. :|

 

خداجان سلام. قربان روی ماهت. خیلی وقت شده که نیامده‌ام سراغت. ولی خب خودت خبر داری که تفاوتی نکند قُربِ دل به بُعدِ مکان». نه؟

ببخشید. من یک‌کم ترسیده‌ام. یک‌کم هول برم داشته. یک‌کم یخم آب نشده هنوز و خجالت می‌کشم. خب؟ خیلی وقت است که حرف نزده‌ام. برای همین یک راست می‌روم سر اصل مطلب و تندتند برایت حرف می‌زنم. قبول؟ 

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

اولاً که، به بقیه‌ی رفقای بارگاهت سلام برسان. بگو مخلص همه‌شانم. و هرکدام را یک دور از طرف من بغل کن.

 

وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ‏

بعد هم، لطفاً لطفاً وقتی دارم حرف می‌زنم، رویت را به طرف من کن. نگاهم کن. بگذار مطمئن باشم که حواست به من هست. می‌دانم که برایت مهمم. ولی بگذار که چشمم هم ببیند. می‌دانم که دوستم داری، ولی بگذار که قلبم یقین کند. 

 

وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ‏

حواست را به من جمع کن، می‌شود؟ حرف‌هایم را گوش کن. اگر اعترافی کردم ببخش، اگر غری زدم به دل نگیر، اگر گفتم دوستت دارم باور کن. 

ببین که از کل دنیا فرار کرده‌ام، ببین که با چشمِ خیس و دلِ تنگ پناه آورده‌ام به آغوش تو، ببین که بی هیچ پناه و پشتی آمده‌ام پهلوی تو تا روی شانه‌هایت نفس بکشم. 

 

رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی‏

می‌دانی چرا؟ چون می‌دانم قلبِ سوراخ‌سوراخم را فقط تو می‌توانی درمان کنی. چون تو می‌دانی. چون تو خبر داری من دنبالِ چه می‌گردم. چون تو خبر داری جای چی از همه بیشتر توی قلبم خالی است. چون تو دلِ مرا می‌شناسی بی آنکه دردش را برایت گفته باشم، نیاز مرا می‌دانی بی آنکه دستی به سویت دراز کرده باشم، رویای مرا می‌دانی بی آنکه خوابم را برایت تعریف کرده باشم، آرزویم را می‌دانی قبل از آنکه حتی خودم از آن خبر داشته باشم.

تو خبر داری عزیزم. تو خبر داری از همه‌چیز. لازم نیست برای تو قصه ببافم. لازم نیست برای تو جان بکنم تا حرف بزنم و کلمه به هم بپیچم. 

تو خبر داری عزیزم. 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها