ما آدمهای بزرگی هستیم. ما ایدهپردازهای بینظیری هستیم. تاریخ تئوریسین مثل ما به خودش ندیده. مادرِ فلک، فرزند چو ما نزاده. صدحیف و صدافسوس که در بدترین زمانها و در بدترین شرایط متولد شدهایم. هاه؟
لعنت به این وضعیت. همهجا فقر است و بیچارگی. همه ضعیفاند و دردمند. افسردگی از سر و کولِ اطرافمان میریزد پایین. هاه؟
آه ای انقلابیون و ای نهضتیها، اگر ما هم زمانِ شما بودیم، میریختیم به خیابانها، شاه ملعون را به زیر میکشیدیم. جان در راه آرمان میگذاشتیم. مسیر هرچه سخت و راه هرچه ناهموار، هراس بر ما نبود. هاه؟
ای شهدا. ای شهدا. ای رزمندگان راه اسلام. کاش ما هم بودیم که در آن روزگار برای هدفی میجنگیدیم. اگر بودیم. اگر فقط آنجا بودیم. ما بودیم آن کسی که روی سیم خاردار میخوابید تا از روی تنش رد شوند. هاه؟
ای کربلا. ای حسین جان. یا لیتنا کنا معکم. ما بودیم دهنِ شمر را به خاک مزین میکردیم. هاه؟
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده را میخوانیم، ولی چه کنیم که از آخر مجلس شهدا را چیدند، هاه؟
لعنت به ما. لعنت به من. باید بروم بمیرم! من باید بروم بمیرم. یا نه. لازم نیست. هست؟ قبلتر از اینها مرگم را انتخاب کردهام شاید.
راه بسته نیست. کربلا بسته نیست. انقلاب تمام نشده. ما مرد زمانه نیستیم.
امیر اژدری ما نبود. دروغ نگفت. اگر یک روزی پستی گذاشت که آرزوی شهادت میکرد، یک روزی دوستانش پستی گذاشتند که خبر شهادتش را میداد. شهادت او در راه رفتن به کمک به مناطق محروم. شهادت او در راه جهاد.
جهاد ادامه دارد. ما جهادگر نیستیم. باید با خودمان صادق باشیم.
مستند امیر ادامه دارد، مستندی است با زبان ساده و راستش نه چندان باکیفیت. اما ببینیدش. بیستوشش دقیقه، طعمِ زندگی او را بچشید. طعم زندگی یک آدم واقعی را.
درباره این سایت